یا علی ...

ساخت وبلاگ

.

نبوده چون تو بشیری نبوده چون تو نذیری

نبوده با تو شبیهی نبوده با تو نظیری

تو دست شمس ببستی سر قمر بشکستی

تو را به سایه چه حاجت که نیری و منیری

به بازوان معزی شکسته عزت عزی

بتان نموده مکسر شکوه خیر کثیری

چه بوی دلکش و نازی چه عطر شامه نوازی

نبی عنبر و عودی رسول مشک و عبیری

گهی به عرشی و بالا گهی به فرشی و بالا

گهی به شهپر جبریل و گه میان حصیری

به گمرهان بیابان نشان روشن راهی

مسیر هرچه دلیلی دلیل هرچه مسیری

بسان ساحل دریا سوال هرچه غریقی

شبیه قطره ی باران جواب هرچه کویری

ستون محکم کسری نوشته ناکس و کس را

که نامه ای ننوشته چنان تو هیچ دبیری

کدام مثل کدام و کدام فخر کدام است

فقیر فخر تو گردیده یا تو فخر فقیری؟

هم از تبار محبت هم از سلاله ی رحمت

پیام آور صلحی و بر سلام سفیری

کجاست نایب لایق که جانشین تو گردد

علی مگر که بیاید تو را رسد به وزیری

علی که راه ندارد بر او هراس و جهالت

علی که کفر ندارد از او گریز و گزیری

همو که شکل و شبیهش ادب ندیده فصیحی

همو که مثل و نظیرش عرب ندیده دلیری

همو که بسته لب ما "بما اقل و دل"ش

همو که باک ندارد ز هیچ امر خطیری

همو که گفته طبیبش به وقت سجده درآرید

اگر زدند ز غفلت براو ملاحده تیری

بریز باده ی رحمت به جام شیعه که چشمش

بود به دست تویی که خم شراب غدیری

پر از شعوری و شوری شفیع حشر و نشوری

قسیم ناری و نوری به فضل و جود شهیری

امین مذهب نوری امیر لشکر شوری

امینی و چه امینی؟ امیری و چه امیری

به مومنان به تشفی به کافران به تجافی

تو صلح آتش و آبی تو جمع تیغ و حریری

تو را به تیغ چه حاجت که با کمند نگاهت

همه یلان جهان را گرفته ای به اسیری

مران مرا ز سرایت هلا تویی که برایت

به زیر سایه ی طوبی خدا نهاده سریری

نشسته ایم به صف تا درآیی از در محشر

کز این جماعت از پا فتاده دست بگیری

ز من که عدت و عذری جز این قصیده ندارم

فغان اگر مپسندی دریغ اگر مپذیری

محمد رضا طهماسبی

زیتون...
ما را در سایت زیتون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : czeitoon133f بازدید : 58 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1402 ساعت: 23:14